یک زوج در اوایل 60 سالگی، در یک رستوران کوچیک رمانتیک سی و پنجمین سالگرد ازدواجشان را جشن گرفته بودن.ناگهانیک پری کوچولوِ قشنگ سر میزشون ظاهر شد و گفت:چون شما زوجی اینچنین مثال زدنی هستین و درتمام این مدت به هم وفادارموندین ، هر کدومتون می تونین یک آرزو بکنین.خانم گفت: اووووووووووووووووه ! من می خوام به همراه همسر عزیزم، دور دنیا سفر کنم.پری چوب جادووییش رو تکون داد و اجی مجی لا ترجی
دو تا بلیط برای خطوط مسافربری جدید و شیک Qm2در دستش ظاهر شد. حالا نوبت آقا بود، چند لحظه فکر کرد و گفت: خب، این خیلی رمانتیکه ولی چنین موقعیتی فقط یک بار در زندگی آدم اتفاق می افته ، بنابراین، خیلی متاسفم عزیزم ولی آرزوی من اینه که همسری 30 سال جوانتر از خودم داشته باشم. خانم و پری واقعا نا امید شده بودن ولی آرزو، آرزوه دیگه !!! پری چوب جادوییش و چرخوند و.........
اجی مجی لا ترجی
و آقا 92 ساله شد!
(خواهش می کنم نظر بدید.حتی شده یک خط

)
وبلاگ خوبی داری.
سلام
وبلاگ باحال و جالبی داری ازش خوشم اومد
خوشحال می شم که من رو با اسم <<تمامی فیلم های روز دنیا>> لینک کنی
و بگو تا منم تو رو با اسمی که می خوای لینک کنم
سلام دوست عزیز
منم شما رو با اسمی که گفته بودید لینک کردم
ممنون بازم به ما سری بزن
kheyli aali bood _ omidvaranm be hameye arezoohaye kochiko bozorget beresi _ thx
جالب بود
سلام . وبلاگ خیلی قشنگی داری.
یه سوال دارم.
چه جوری بدون اینکه صفحه اصلیت خیلی دراز بشه آخرین یادداشت هاتو گذاشتی سمت راست.
و وقتی روشون کلیک میکنیم اونو نشون میده؟
آخه من هم یه وبلاگ دارم ولی نمیدونم چهجوری این کارو کنم واسه همین صفحه اصلیم خیلی طولانیه.
خواهش میکنم بهم بگو.
zeuss7@yahoo.com
منتظرم. بای
خیلی با حال بود!!! میسی جیگر
سلام...
داستان جالبی بود...
ممنون
یا حق
سلام آزیتا جان وبلاگ قشنگی داری به منم یه سر بزن چون خواهش کردی نظر دادم ها.
سلام...
جالب بود .. موفق باشی
داستان جالبی بود . نمیشد حدس زد قراره مرد پیرتر بشه.غافلگیر کننده بود واقعا.
آدمی همیشه به اونی که داره باید شاکر باشه.راست میگه زیاده طلبی همیشه اونی هم که آدمداره ازش میگیره
ممنون
سلام خیلی با حال بود وبلاگ خوبی داری یه داستان کوتاه طنز که تو هیچ وبلاگی نباشه احتیاج مبرم دارم لطفا اگه ممکنه کمکم کنید تا ۲۵ دیماه وقت دارم ممنون